قضاوت | کمی بهتر S01E09

در بخش هایی از کتاب تفکر زائد از آقای محد جعفر مصفا نوشته شده:

« تا زمانی که مقایسه و رقابت حاکم بر روابط انسان هاست، امید عشق و محبت اصیل یک امر محال است. تا وقتی رقابتی وجود دارد، احساس حقارت و ترس هم وجود خواهد داشت؛ و این دو مخل عشق و هرگونه احساس مطلوبند….
تفكر زايد پندار و توهمي است كه در لباس انديشه متجلي مي‎گردد. تا زماني كه اين نوع تفكر (و در حقيقت توهم) حاكم بر ذهن است، زندگي و هستي انسان در ابري از تيرگي خواهد گذشت ـ بي ‎هيچ هدف و مسير روشن و بدون كمترين تسلط بر زندگي.
ذهن ما عادت كرده است به اينكه جريانات و رويدادهاي زندگي را از دو جنبه و ديد نگاه كند و با آنها دو نوع رابطه داشته باشد: يكي ديد يا رابطه‎ي واقعي ديگري ذهني. من مي‎بينم شما به فرم خاصي راه مي‎رويد، دست‎تان را تند يا آهسته حركت مي‎دهيد، پاي‎تان را بلند يا كوتاه برمي‎داريد، راست يا خميده راه مي‎رويد. در اين ديد من به راه رفتن شما به صورتي كه واقعاً هست نظر دارم ـ بدون هيچ تعبير و معناي خاصي. ولي من تنها به اين ديد اكتفا نمي‎كنم. به راه رفتن شما از جنبه‎ي ديگري هم نگاه مي‎كنم و در آن چيزي مي‎بينم كه مربوط به واقعيت راه رفتن نيست، بلكه تعبير و تفسيري است كه ذهن خود من از راه شما رفتن شما مي‎كند. مثلاً مي‎گويد اين طرز راه رفتن موقرانه يا غير موقرانه است، متواضعانه يا متكبرانه است، متشخصانه يا حقيرانه است. ما با تمام جريانات و پديده‎هاي زندگي به همين شكل در رابطه‎ايم. من به اين مبل از دو جنبه نگاه مي‎كنم. يكي بعنوان وسيله‎اي براي نشستن ديگري به عنوان وسيله‎ي تفاخر. همسر شما امروز غذا تهيه نكرده است و شما احساس گرسنگي مي‎كنيد. تهيه نكردن غذا و احساس گرسنگي يك واقعيت است. ولي شما در تهيه نكردن غذا يك جنبه و معناي ديگر هم مي‎بينيد كه مربوط به نفس واقعيت نيست، بلكه تعبير ذهن خود شما از واقعيت است. مثلاً فكر مي‎كنيد نسبت به شما بي‎اعتنايي شده است، لابد مرد با جذبه و قابل اعتنايي نيستيد كه همسرتان زحمت تهيه‎ي غذا به خودش نداده است، و نظاير اين تعبيرات…
ديد ذهني يا ديد “تعبير و تفسير“ي براي انسان نه ذاتي و طبيعي است و نه لازم؛ بلكه يك فعاليت ذهني زايد و غيرضروري است كه بر مغز انسان تحميل شده است. و چنانكه نشان خواهيم داد، مسايلي از آن به بار مي‎آيد كه براي انسان بسيار وخامت‎بار است…»

یکی از رایج‌ترین و پرکاربرد ترین  توصیه‌ها در ارتباط و دوستی و گفتگو اینه که  قضاوت نکنید؛توصیه ها و جملاتی از این جنس با بسیاری از توصیه‌های اخلاقی دیگه که از گذشته گان به ما رسیدن ، یک ویژگی مهم ومشترک دارن:
همه مردم کلیات این جملات رو  قبول دارند. اما وقتی بحث به مصداق‌هاش می‌رسه، دیگه اتفاق نظر چندانی وجود نداره.همه معتقدن که اونچیزی که خودشون دارن میگن  مصداق قضاوت نیست ،
کی من، نه بابا من جلوی خودشم اینو میگم!
که خب خوندن این جملات، و شنیدن این جملات باعث شد عزمم جزم تر بشه برای ساخت یک پادکست در مورد موضوع قضاوت کردن

یکی از کارهایی که انسان‌ها راه گریزی از اون ندارند، تصمیم گیری است. ما همواره در حال تصمیم گیری هستیم و خیلی از اوقات هم ناخودآگاه این کار را انجام دهیم.
ورزش کنم یا تلویزیون تماشا کنم؟ صبحانه بخورم یا نه؟ چایی بخورم یا قهوه؟ امروز برای رفتن به سر کار کدام لباسم را بپوشم؟ با مترو به سر کار بروم یا سوار تاکسی شوم؟ به کودکی که سر چهارراه ایستاده است کمک کنم یا نه؟ در بازار دلار و سکه سرمایه‌گذاری بکنم یا نه؟ کدام سهام را بخرم تا بیشتر سود کنم؟ به درخواست دوستم پاسخ مثبت بدهم یا منفی؟

{مقاله مرتبط: تصمیم گیری}

همه این‌ها نمونه‌ای از هزاران تصمیم زندگی ما هستند که شاید در روز چند صدتا از آن‌ها را بگیریم. تصمیماتی که به بسیاری از آن‌ها توجه نمی‌کنیم، خیلی از اوقات از روی عادت اقدام می‌کنیم و هیچ مشکلی هم برایمان پیش نمی‌آید.
اما تصمیماتی هم وجود دارند که شاید ساعت‌ها، روزها و یا ماه‌ها وقت برای گرفتنشان صرف کنیم و درنهایت هم بعدازاینکه نتیجه کار را دیدیم از تصمیممان پشیمان شویم و یا برعکس از تصمیمی که گرفته‌ایم خیلی خوشحال باشیم و به آن افتخار کنیم.
می‌تونیم بگیم  هر بار که از میان دو یا چند گزینه، یکی را انتخاب می‌کنیم، مغز ما بصورت ناخودآگاه-یا خودآگاه در حال قضاوت کردنه:

-وقتی دعوت به یک مهمانی را رد می‌کنید، قضاوت شما این بوده که گزینه‌های دیگه ای وجود داره که برای شما و در شرایط شما ارزشمند‌تر و ضروری‌تر هستند و بهتر است وقت خود را صرف آنها کنید.
-وقتی در شبکه های اجتماعی، زیر یک مطلب لایک می‌زنید یا لایک نمی‌زنید، در هر دو حالت در مورد آن مطلب قضاوت کرده‌اید.
-وقتی رفتار نامطلوبی را در محیط و جامعه می‌بینید و در موردش حرف می‌زنید، عملاً قضاوت کرده‌اید. وقتی هم در موردش حرف نمی‌زنید و نقد نمی‌کنید، باز هم قضاوت کرده‌اید (قضاوت شما این بوده که آن موضوع مهم نیست یا شما اولویت‌های دیگری دارید یا لااقل، در مورد خودتان قضاوت کرده‌اید که نمی‌توانید یا لازم نیست در آن زمینه تاثیری بر جامعه‌ی خود داشته باشید).
-وقتی کارمندی را استخدام می‌کنید در مورد او قضاوت دارید و او را با دیگر گزینه‌ها مقایسه کرده‌اید. وقتی او را اخراج می‌کنید در موردش قضاوت دارید و او را برای محیط نامطلوب می‌بینید. وقتی هم کارمندی دارید و اخراجش نمی‌کنید و همه چیز خوب است، یعنی در مورد او قضاوت دیگری دارید و او را برای محیط خود مثبت و مناسب می‌دانید.

فهرست فوق را می‌توان بسیار طولانی‌تر و تکمیل‌تر کرد و ده‌ها و صدها مثال بهش اضافه کرد اما آنچه مهم است این است که:
توصیه به قضاوت نکردن همانقدر منطقی، اجرایی و معقوله که به یک نفر توصیه کنن نفس نکش! آدمایی که توصیه می‌کنند قضاوت نکنید منظور دیگه ای رو مد نظر دارن اما اون رو به شکل کاملاً اشتباه بیان می‌کنند:

  • یا می‌خوان بگویند دخالت نکنید (که وقتی لغت شفاف و واضحی مثل دخالت داریم، لازم نیست به سراغ واژه‌ی دشوار و پیچیده‌ای مثل قضاوت برویم).
  • یا می‌خوان بگویند پیش قضاوت یا بهتره بگیم پیش داوری نداشته باشید. یعنی تا به اندازه‌ی کافی شرایط دیگران را نمی‌شناسید و مختصات تصمیم‌ و رفتار آنها را نمی‌دانید، در مورد رفتار و تصمیم‌ها و دیدگاه‌های آنها قضاوت نکنید.

وقتی می‌گوییم دخالت نکنید یعنی اینکه نه تنها الان حق ندارید حرف بزنید و نظر بدهید، بلکه هرگز و هیچ‌وقت هم حق نخواهید داشت حرف بزنید و نظر بدهید،
اما وقتی می‌گیم پیش داوری نداشته باش. منظورمون اینه که قضاوت کردن حق شماست. فقط عجله نکن زمانی قضاوت کن که به اندازه‌ی کافی اطلاعات دارید و احساس می‌کنید که احتمال نادرست بودن قضاوت‌ت خیلی بالا نیست.

حالا این اشتباهات لغتی به همین دخالت، پیش داوری و قضاوت محدود نمیشه، گاهی اوقات ما بین غیبت، تهمت و قضاوت هم تفاوتی قائل نمی شیم، با اینکه تهمت زدن و غیبت کردن هم نوعی قضاوت هستن،  که خب برای ادامه بحثم لازمه به یک تعریف مشترک از کلمات هم باهم برسیم،
غیبت همونطور که  از اسمش پیدا است اینه كه در غیاب كسى سخنى بگیم، منتهى سخنى كه عیبى از عیوب اون که مشهود نیست رو فاش کنه، اگر كسى صفات ظاهر و آشكار دیگرى را بیان كند غیبت نیست مگر اینكه به نیت مذمت و عیبجوئى گفته بشه مثلاً فلانی ریشش رو با تیغ می زنه یا گردنبند طلا می اندازه، اما به نظر شخص من همینشم اضافه اس و چه کاریه اصلا آدم وقت ارزشمندش رو تلف کنه با فکر کردن درباره دیگران، چه برسه به صحبت کردن درموردشون و  حالا  اینها همه در صورتى كه این صفات واقعا در طرف باشد، اما اگر همچین صفتى اصلا وجود نداشته باشه در طرف، ما در حال تهمت زدنیم؛   

اما برگردیم سر بحث خودمون قضاوت کردن،
قضاوت بخش عمده ای از فعالیت ذهنی روزانه ما را به خود اختصاص می‌ده این قضاوت کردن صرفاً در جنبه های ضروری زندگی (مانند سالم یا ناسالم بودن یک غذا، مسیر مناسب برای رفتن به محل کار یا انتخاب مدرسه خوب برای فرزندان) نیست. بلکه سهم زیادی از گفتگو‌ها و تحلیل‌های ما صرف قضاوت کردن می‌شه،
جالب اینجاست با وجودی که اکثر ما قبول داریم که بخش عمده‌ای از زندگی ما به قضاوت در مورد دیگران می‌گذره، در روند بحث و استدلال، اگر لازم‌مان بشه، چکش قضاوت را از سر دیگرش، بر فرق طرف مقابل می‌کوبیم، که از پست ها و بیوگرافی های اینستاگرام آدما هم مشخصه:

  • قضاوت نکن!
  • قضاوت کردن در مورد دیگران اخلاقی نیست!
  • اصلاً قضاوت برای چه؟ ما که در موضع قضاوت نیستم!

مشکل اینه ما چارچوب مشخصی به عنوان روش قضاوت درست نداریم!

اما فارغ ازین که چی قضاوته و چی نیست من میخوام راجع به این صحبت کنم که اصلا جنس و ریشه این صحبت کردن و اظهار نظر کردن در مورد دیگران چی می‌تونه باشه،
ما ها برای قضاوت کردن به گذشته نگاه میکنیم، در واقع داریم به گذشته 2 آدم نگاه میکنیم
اول سوابق اون آدم، اعتمادمی به ماجرا یا اون فرد و احساسمون نسبت به اون شخص
و دوم ما به تیپ شخصیتی و گذشته خودمون رجوع میکنیم.
 من میخوام از این منظر به موضوع قضاوت نگاه کنم ،
این نگاه میگه:
 ما با قضاوت در مورد دیگران بیش از هر چیز، نظام ارزشی خودمون و تیپ شخصیتی خودمون  رو داریم آشکار می‌کنیم…

این مقاله تبدیل به پادکست شده و بخشی از متن آن حذف شده، ادامه آن را در پادکست کمی بهتر گوش بدید.

۱ دیدگاه

  1. 11/02/2023

    […] کمی بهتر اپیزود قضاوت، مفصل در مورد […]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *