کمی‌بهتر S02-E01 | اوقات فراقت

«داشتن اوقات فراغت خیلی مهمه. بدون توقف، کامل و برای دوره‌های طولانی هیچ‌کار نکردن.
میشه گفت داشتن اوقات فراغت به حد معقول باعث میشه فکر کنیم که  زندگی رو هدر نداده ایم!
باید یادبگیریم بین نقطه‌های اوج‌های زندگی مکث‌های طولانی داشت و عملا هیچ‌کار نکرد، فقط روی تخت دراز کشید و به سقف خیره شد. این خیلی خیلی مهمه. هیچ کار نکردن!
و در جامعه‌ی مدرن چند نفر این کار را می‌کنند؟
خیلی کم. برای همین است که همه دیوانه، شکست‌خورده، عصبانی و پر از نفرت‌اند.
قدیم‌ها، قبل از اینکه ازدواج کنم یا این‌که زن‌های زیادی توی زندگیم باشن،
پرده‌ها رو می‌کشیدم و سه چهار روز از رختخواب نمی‌اومدم بیرون.
جز برای دستشویی رفتن یا خوردن یک کنسرو لوبیا.
بعد از این چند روز لباس تنم می‌کردم و می‌رفتم بیرون که قدم بزنم.
خورشید درخشان بود و صداها سحرآمیز. احساس قدرت می‌کردم، مثل یک باطری شارژ شده.
ولی می‌دونی اولین ضد حال چی بود؟ اولین چهره‌ی انسانی که توی پیاده‌رو می‌دیدم.
نصف شارژم رو از دست می‌دادم. صورت هیولاوار، تهی، گنگ و بی‌احساس،
پر شده از سرمایه‌داری…مظهر روزمرگی. و تو می‌گی: اه، نصفش رفت. ولی عیب نداره، زندگی هنوز ارزشش رو داره
چون هنوز نصفش باقی مونده.
من منظورم داشتن افکار متعالی نیست. منظورم نداشتن فکر است، از هر نوع. بدون داشتن اندیشه‌ی پیشرفت، بدون هیچ تصوری از بیشتر جلو رفتن. مثل یک حلزون بی‌صدف. خیلی زیباست.»

بخش های از کتاب “سوختن در آب، غرق شدن در آتش” اثر چارلز بوکفسکی” رو خوندم تا مقدمه ای باشه بر اپیزود ……..از پادکست کمی بهتر در موضوع “اوقات فراغت”

چه رئیس جمهور باشی و چه یک آدم عادی
چه شهردار باشی و چه کارگر شهرداری
چه یه بازیگرمطرح باشی چه یه زن خانه‌دار!
چه یک بچه 10-12 ساله باشه و چه یک آدم مسن 80-90 ساله
همه و همه ی نیاز به داشت اوقات فراغت داریم،  باید بقول بوکفسکی بین نقطه‌های اوج‌ زندگی مکث‌های طولانی داشت و عملا هیچ‌کار نکرد، فقط روی تخت دراز کشید و به سقف خیره شد؛

اگر خاطر کودکی و نوجوانی خودتون رو مرور کنید، احتمالاً اوقات فراغت رو در کنار «مصاحبه‌های رادیو و تلویزیون» یا شاید «انشای مهر ماه» به خاطر بیارید، در ابتدای سال تحصیلی از دانش‌آموزان می‌پرسند که اوقات فراغت خود را چگونه گذراندید؟ 

من توی این اپیزود قصد ندارم انواع روشهای گذران اوقات فراغت رو بهتون بگم، با این حال انتظار میره بعد از شنیدن این اپیزود از کمی بهتر شدن از اوقات فراغتتون لذت بیشتری ببرید!
من می‌خوام به برخی از نکات پایه‌ای‌تر درباره‌ی اوقات فراغت بپردازم و ببینیم که آیا این مفهوم رو ما اصلا به خوبی شناخته‌ایم؟
   آیا واقعاً باید اوقات فراغت را – مثل یک چاه یا چاله‌ی غیرضروری و ناخواسته – پر کرد؟ 
 یا می‌توان نقش مهم‌تر و اثرگذارتری برای آن قائل شد؟
با من همراه باشید؛

ﻫﻤﺎﻥ طور ﮐﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺩﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﺭ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ؛ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﺳﺎﻳﺶ، ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻭ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺑﮕﺬﺭﺍﻧﺪ ﻧﻴﺰ ﻻﺯﻡ و لزوم آن حتی بیشتر است،
ﺩﺭ ﺍﻭﺍﻳﻞ ١٩٧٠ ﮐﻪ ﻣﺼﺎﺩﻑ ﺑﺎ ﺩﻭﺭﻩ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺑﻮﺩ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺕ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﮔﺬﺭﺍﻥ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻓﺮﺍﻏﺖ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻓﺮﺍﻏﺖ توجه ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ریزی ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺗﻮﺟﻪ داشت،
مفهوم ﮐﺎﺭکردن معمولا در ﺑﺨﺶ ﻣﺮﮐﺰﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ماست ﻭ  ﻋﻼﻳﻖ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﺮ اوقات ﻓﺮﺍﻏﺖ ﻏﻠﺒﻪ ﺩﺍﺭه ﻭ معمولا ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻏﺖ هم ﺩﻧﺒﺎﻝ میﺷه، پس لازمه ما بتونیم یک خط کشی داشته باشیم تا بفهمیم چه زمانی زمان کاره و چه زمانی زمان اوقات فراغته

 طبق روال من دوست دارم وقتی موضوعی رو انتخاب میکنم اول به یک تعریف مشترک ازش باهم برسیم و بعد ازون وارد بحث میشم، برای همین اول ببینیم اوقات فراغت دقیقا چیه؟
بر خلاف آن‌چه در نگاه اول به نظر می‌رسه توضیحش ساده نیست، یعنی بستگی دارد این سوال را پیش چه کسی ببرید و از کدام متخصص بپرسید. انسان‌شناس‌ها، جامعه‌شناس‌ها و روانشناس‌ها، اوقات فراغت را به شیوه‌های متفاوتی تعریف می‌کنند!

شاید برایتان جالب باشد که مطالعه‌ی اوقات فراغت، یک قلمرو علمی بین‌رشته‌ای نیز محسوب می‌شود و کسانی هستند که تخصص آن‌ها «اوقات فراغت» است. کافی است با کلیدواژه‌ی Leisure Studies در وب جستجو کنید تا این دانشمندان و مقالات و کتاب‌هایشان را بیابید (+/+/+/+).

فعلاً پیش از این‌که وارد بحث دقیق‌تر شویم، فعلاً می‌توانیم چنین فرض کنیم که اوقات «فراغت» چنان‌که از نام آن پیداست، شامل وقت‌هایی است که ما «فارغ» از کارها و وظایف روزمره در زندگی می‌توانیم به خواسته‌ها و نیازها و دغدغه‌ها و علایق شخصی خود فکر کنیم. کارهایی که لازم نیست از روی وظیفه انجام شوند. وقتی در زندگی روزمره مشغول انجام وظایف خود هستیم، ممکن است فرصت چندانی برای شاد بودن و لذت بردن فراهم نشه، اوقات فراغت باید بتواند زمینه‌ی شاد بودن و لذت بردن از لحظه حال رو فارغ از تمام دغدغه ها برای ما فراهم بیاره 

محققین معتقدند که  اوقات فراغت نقطه مقابل تمامی فعالیت هایی است که ابزاری برای رسیدن به هدف های بیرونی هستند نه هدف های درونی!
من براساس جمع بندی این نظریات  4 ویژگی رو برای اوقات فراغت در نظر گرفتم که در ادامه میگم خدمتتون،  بر اساس این ویژگی ها می‌توانیم درک بهتری از مفهوم اوقات فراغت داشته باشیم، بریم که با این 4 ویژگی اوقات فراغت آشنا بشیم؛

1-  آزادی انتخاب

اولین ویژگی اوقات فراغت اینه که:  ما در لحظات فراغت باید بتوانیم از لذت «آزادی انتخاب» بهره ببریم.
 در زمان‌های دیگر مثلا در محیط کار «اجبار» دامن‌مان را می‌گیرد. هدف‌ها و وظایف مشخصی وجود دارد که باید در راستای آن‌ها گام برداریم: از شرکت در جلسه‌ی ساختمان یا حضور در جلسات شرکت، از خرید ملزومات خانه تا شرکت در کلاس دانشگاه.همه و همه وظایف و فعالیت‌هایی هستند که حتی اگر در گذشته آزادانه انتخاب‌شان کرده‌ایم،‌ امروز نمی‌توانیم از زیر آن‌ها شانه خالی کنیم. پس زمانی اوقات فراغت را عمیق درک می‌کنیم که فارغ از تعهدات گذشته و جاری، آزادانه یک رفتار یا فعالیت را انتخاب کنیم،
مهم نیست که این رفتار، خیره شدن به آسمان باشد یا دیدار دوستانی که دل‌تنگ آن‌ها هستیم، مهم اینه که از درون ما شعله گرفته باشند

2- بیان خویشتن

حتماً دقت کرده‌اید که در بخش قابل‌توجهی از زندگی، ما نمی‌توانیم خودمان را آن‌گونه که دوست داریم و واقعاً هستیم نشان دهیم. خسته‌ایم و باید خودمان را سرحال نشان دهیم. احساسی هستیم باید منطقی جلوه کنیم. درونگرا هستیم و باید مثل یک برونگرا با دیگران بجوشیم. ناامید یا سرخورده هستیم اما باید در جایگاه مدیر یا همکار، به دیگران امید بدهیم. به برخی هنرمندان علاقه داریم، اما باید به خاطر ملاحظات کاری یا محدودیت‌هایی که در سازمان‌مان وجود دارد، از آن‌ها حرف نزنیم. دوست داریم لباس‌هایی را بپوشیم اما به علت انواع ملاحظات – از قوانین سازمانی تا ملاحظات اجتماعی – آن‌ها را نمی‌پوشیم.
اوقات فراغت در شکل ایده‌آل خود باید فضایی فراهم کند که بتوانیم خودمان را بیان کنیم. با انتخاب محلی که در اوقات فراغت به آن‌جا می‌رویم، با انتخاب کسانی که در کنارشان وقت می‌گذرانیم و با رفتن به سراغ فعالیت‌هایی که زمینه‌ی انجام آن‌ها در میانه‌ی روزمرگی‌ها وجود ندارد، می‌توانیم فرصتی برای «بیان خویشتن» بیافرینیم.

3-فرصتِ گریز

آلن دو باتن می‌گوید آژانس‌های مسافرتی اگر هوشمند بودند، به جای این‌که از مسافر بپرسند «می‌خواهی به کجا بروی» باید از او می‌پرسیدند: «می‌خواهی از چه چیزی فرار کنی؟»

وقتی بدانیم می‌خواهیم از چه چیزی فرار کنیم و بگریزیم، پیدا کردن مقصد چندان دشوار نیست.

من حس می کنم همیشه در سفرم یا ما به عنوان انسان همیشه در سفریم، برای همین هیچگاه نمی توانم فرار کنم،
دوست دارم بمانم و درستش کنم اگر میل به فرار کردن داشته باشم دقیقا می مانم و ظاهرا هیچ جایی نمی روم اما سرعت حرکتم را دو چندان می کنم. چون می دانم وقتی میل به فرار دارم یعنی یک جای کارم می لنگد پس لنگ لنگان نمی توانم به سفر بروم.

اما  حرف آلن دوباتن از نظر من یک واقعیت تلخ است این که ما بسیاری از کارهایمان را به خاطر فرار کردن از یک چیز دیگر انجام میدهیم ماندن را به خاطر فرار کردن از سفر، سفر را به خاطر فرار کردن از ماندن، کتاب خواندن را به خاطر فرار از استرس واضطراب،ورزش را به خاطر فرار از چاقی،کار را به خاطر فرار از بی پولی و بیکاری به همین خاطر من فکر می کنم بسیاری از کسب و کارها می توانند همیشه این سوال را از خود بپرسند انسانها از چه چیزهایی فرار می کنند؟ و کسب و کارشان را بر پایه همین سوال تبدیل به یک کسب و کار سودآور کنند.
اگر کمی فکر کنیم و ببینیم می‌خواهیم از کدام‌یک از ویژگی‌های روزمرگی‌های خود فرار کنیم، بهتر می‌فهمیم که گزینه‌‌های مناسب برای اوقات فراغت‌مان چه خواهد بود.

4-قرار نیست فقط دنبال خروجی باشید

 بذارید با یک مثال این مورد رو توضیح بدم، هدف رستوران های فست فودی مثل مک‌دونالد، تأکید به «خروجی» است، نگاهشون اینه که مردم می‌خواهند سیر شود و برای سیر شدن، باید چیزی باشد که در شکم‌شان بریزند. این خوراکی هم باید استاندارد باشد. سریع و با حداکثر راندمان تولید شود. همه جا یک طعم بدهد. مدت زمان تهیه‌اش قابل محاسبه و پیش‌بینی باشد و خلاصه بتواند مشکل اصلی را که «سیر شدن» است، حل کند.

خوردن مک‌دونالد را با درست کردن جوجه‌کباب در خانه مقایسه کنید. در این‌جا دیگر مسئله صرفاً سیر شدن نیست. شما از فرایند لذت می‌برید. از این‌که درگیر کار هستید خوشحال می‌شوید. «فضا» از «غذا» مهم‌تر می‌شود.

خریدن یک کتابخانه برای اتاق خواب دشوار نیست. شرکت‌های زیادی هستند که چنین کتابخانه‌هایی را تولید می‌کنند. اما وقتی تصمیم می‌گیرید خودتان کتابخانه بسازید، ماجرا متفاوت است. «مسیر» از «محصول» مهم‌تر می‌شود. می‌دانید که احتمالاً زیباترین محصول را نخواهید داشت. شاید محصول‌تان بی‌نقص هم نباشد. با کمی اشتباه و آزمون و خطا، حتی هزینه‌تان هم ممکن است بالاتر برود. اما در نهایت لذت می‌برید که درگیر فرایند ساخت کتابخانه بوده‌اید.

اوقات فراغت باید بتواند ما را از «بار سنگین مقصد» رها کند و «لذت شیرین مسیر» را به ما بچشاند.

حالا کمی به این 3-4 ویژگی‌ها فکر کنید. ببینید چه کارهایی می‌تواند اوقات فراغت خوبی را برایتان بسازد.
و البته به این فکر کنید که اگر بخواهید به شکلی دقیق و جدی و مکانیکی برای اوقات فراغت‌تان برنامه‌ریزی کنید و به اصطلاح Serious Leisure داشته باشید،‌ این احتمال وجود دارد که ویژگی‌های مثبت و مفید اوقات فراغت به تدریج برایتان کمرنگ شود.
اصطلاح Serious Leisure یا اوقات فراغت جدی اصطلاحیه که رابرت استبینز به کار میبره و بحث جالبیه، حالا که ویژگی های اوقات فراغت رو میدونید میشه راجع بهش صحبت کرد

گذران جدی اوقات فراغت

شاید شما هم چنین افرادی را بشناسید و یا حتی خودتان از جمله‌ی این افراد باشید. کسانی که برای گذران اوقات فراغت:

  • در کلاس‌های آموزشی مختلف ثبت‌نام می‌کنند
  • می‌کوشند مهارت‌های تازه یاد بگیرند
  • یک فعالیت خیریه یا عام‌المنفعه راه‌اندازی می‌کنند یا به مشارکت داوطلبانه در چنین فعالیت‌هایی می‌پردازند
  • کتاب می‌خوانند و برای مطالعه هدف‌گذاری می‌کنند

وجه مشترک این فعالیت‌ها را می‌توان «جدی بودن» آن‌ها دانست. یعنی این تصور که اوقات فراغت بسیار ارزشمند بوده و بخش مهمی از زمان من است و باید به شکلی موثر و کارا صرف شود. رابرت استبینز این شکلِ نگاه به اوقات فراغت را «گذران جدی اوقات فراغت» یا Serious Leisure می‌نامد.

به نظر می‌رسد که بسیاری از ما چنین تصویر و تصوری از اوقات فراغت داریم و احساس می‌کنیم که «اوقات فراغت» نباید به «بطالت» بگذرد. بالاخره وقت و زمان ما محدود است و باید مراقب باشیم که به بهترین شیوه از آن استفاده کنیم،  هیچ ایرادی ندارد که ما بخشی از اوقات فراغت خود را به کارهای جدی بگذرانیم؛

(این مقاله تبدیل به پادکست شده و از طریق لینک زیر می‌تونید بهش گوش بدید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *