مقدمه‌ای برای وب‌لاگ نویسی

امیرحسین محبی

این نوشته و دیگر نوشته‌های زیرمجموعه بلاگ، در مقایسه با سایر محتواهایی که من انتشار می‌دم، طعم شخصی‌تری دارن، بنابراین ممکنِ برای خواننده‌ای که به تازگی مهمان این خانه شده و هنوز دوستی‌ عمیقی بین مون شکل نگرفته، خسته کننده و حوصله سربر باشه، چون فقط دوستان نزدیک هستن که از دیدن و شنیدن و دونستن شخصی‌ترین رفتارهای دوستان خودشون، لذت می‌برن؛یادداشت‌های این سایت هم، برای همه خوانندگان نیستند،  برای اونهاست که دوست‌ترند، همونطور که من هم، در لابه‌لای تمام کامنت‌ها و نوشته‌ها، در کنار تمام حرف‌ها و تحلیل‌های شما – که دوست‌شون دارم و با دقت می‌خونم – به دنبال اون حرف‌های شخصی می‌گردم.

برای آدم‌هایی که در عمدا یا جبرا دسترسی بهشون آسون نیست و یا بیشتر عمرشون رو ترجیح می‌دن با آدم‌های محدودی وقت بگذرونن، اینترنت معجزه‌ی قرن محسوب می‌شه، چون این امکان رو می‌ده دور باشی اما نزدیک، این امکان رو می‌ده انقدر به یک نفر نزدیک باشی که دقیقا بدونی داره به چی فکر می‌کنه و الان حس‌‌ش چیه و داره به چی فکر می‌کنه که حتی اون آدمی که بصورت فیزیکی کنارت نشسته اون درک رو نداشته باشه؛ شما هم اگر در گذار از دنیای وب، تصادفاً به خانه من سر زدید و خودتون رو با این صفحه بیگانه می‌بینید، عیبی نداره به زودی بیشتر باهم آشنا می‌شیم.

نمیدونم از کی به خوندن در لابلای این دست‌نویس‌ها، اظهارنظرها، نقل‌قول ها و… مشغولید اما بدونِ اینکه ببینمت یا بشناسمت من رو دوست صمیمی خودت حساب کن، چون منم عاشق مطالبی هستم که اینجا منتشر می‌کنم و برای فکرهام احترام و ارزش قائلم؛ اما اگر ارتباط برقرار نکردی خواهش می‌کنم از اون مربع کوچک قرمز رنگ در سمت راست بالای صفحه (با علامت ضربدر  ” X ” داخل‌ش) استفاده کنید تا من و شما هر چه زودتر از شر همدیگه خلاص بشیم، نه اینکه انتقاد ناپذیرباشم یا بخوام مجبورتون کنم با من موافق باشید، نه! قصد دارم یک فیلتری باشه، اگه با 50 درصد حرفام موافقی اوکیه، اما اگر نظرت 100 درصد مخالف منه، اصلا اینجا چیکار می‌کنی؟ من فکر نمی‌کنم بهتر از همه در تاریخ می‌فهمم، اما فکر هم نمیکنم حتماً در تاریخ کسان زیادی بهتر از من می فهمیدن؛ مطالبی هم که انتشار میدم بیشتر صحبت راجع‌به پروژه‌هام، کتاب هایی که خوندم، فیلم هایی که دیدم و یا تجربیاتمه؛ واین نوشتنه بیشتر خودشناسی در کنار نشرزیبایی و سبک زندگی مدرن منه. من -چه در نوشتن و چه در سبک زندگی- خیلی از انسان هایی که دوستشان دارم و تحسین شون می‌کنم الگو می‌گیرم (سعی می‌کنم مدل ذهنیم رو شبیه به اونها کنم) و از هر فردی که تا به این سن شناختم، رفتارهای مثبت‌ش رو برای خودم شخصی سازی‌ش کردم(برام مهمه که هیچ چیز رو بدون تاچ خودم به جهان عرضه نکنم) روزنوشته‌ها شروع‌ش از توییتر بود(2012) اما بعد از مدتی حس کردم محدودیت 140 کارکتری دستُ پام رو بسته و با اینکه کمی هم دشوار بود اما بلاخره ازش دل کندم، توی تلگرام و توی یک کانال تلگرامی ادامه‌ش دادم نوشتن رو و بعد فیلترشدنش در ایران حس کردم دارم روی آب می‌نویسم و هروزی ممکنِ این پلتفرم‌ به هردلیلی دیگه نباشه یا نخواد دسترسی بده به کانال‌م و نیاز به یک پلتفرم مستقل تر و خودمختار تر در من شکل گرفت…. تجربه وبلاگ نویسی توی بلاگفا رو هم داشتم اما اونم جریان‌ش همین جریان تلگرام بود، که در نهایت وقتی ایده دیزاین کلاب در ذهن‌م شکل گرفت، تصمیم گرفتم چاه روزنوشته‌هام رو هم توی زیرمجموعه ای از همین سایت بِکَنــَم… و البته با خودم قرار گذاشتم که اینجا به دور از «ملاحظه کاری» و «مصلحت اندیشی» های معمول بنویسم و تا حد امکان با خودم روراست باشم.

دوتا نکته مهم:

-اول: برای کسانی مثل من که منظم و پیوسته می‌نویسند(حداقل سعی می‌کنم اینطور باشه)، حرف‌هایی که ثبت می‌کنم به سه دسته تقسیم میشه:

  • دستهٔ اول حرف‌هایی هستن که اون‌ها رو در گذشته گفتم و دیگه تکرار نمی‌کنم، به این علت که باورم نسبت بهشون از بین رفته یا تغییر کرده؛
  • دستهٔ دوم حرف‌هایی هستند که دیگه تکرارشون نمی‌کنم، به این علت که نیازی به تکرار اونها نیست؛
  • دستهٔ سوم هم حرف‌هایی هستند که هم‌چنان تکرار میشن و جنبه آموزشی و یادآوری دارن (اول برای خودم دوم برای مخاطبینم) اما به زبان‌هایی دیگه و در ظرف‌هایی متفاوت، چون هنوز برام جالب توجه هستن؛

-و نکته دوم، اگر اول در فضای طراحی محصول وارد سایت شدید و از لابلای نوشته ها این بخش سایت رو بهش هدایت شدید لازمِ یک نکته دیگه رو هم بدونید، در وبلاگ از فضای عمومی و آموزشی سایت کمی فاصله گرفتم و ساید شخصی تر خودم رو بهش می‌پردازم و دسترسی به این برگه رو هم محدود تر کردم و داخل نوشته‌ها هم کمتر به این صفحه لینک دادم،
اینجا پست ها شخصی تر و با ادبیاتی خودمونی تر نوشته شدن، اگر اینجایی و داری می‌خونی احتمالا باید برات جالب باشه امیرحسین محبی کیِ و چجوری فکر می‌کنه و اصلا این فکرارو از کجا آورده و یا شایدم یه چندساعت وقت برای سوزندن پیدا کردی گفتی بذار بیام نوشته های این بنده خدا رو بخونم… ، در هر صورت اینجا بلاگ شخصی و گفتم خونه دوم من محسوب می‌شه، اینجا در نهایت داکیومنت هاییِ که دوست داشتم یه جا ثبت بشه، برای خودم و کسابی که می‌خوان از حالم با خبر باشن می‌نویسم و کمی غیر رسمی تر و راحت تر از مقالات سایتِ و احتمالا دارای محتوایی که مناسب تمامی سنین نیست؛
اما با وجود این صحبت ها خوشحال‌م که اینجایی و می‌خونی، چون هیچی برای کسی که می‌نویسه بدتر از این نیست که بهش بگن، کسی نوشته هاتو نمی‌خونه!

و در پایان این مقدمه، من معتقدم آدم ها رو می‌شه از بین افرادی که دوستشون دارن و تحسینشون می‌کنن، از بین کتاب‌هایی که می‌خونن، از بین فیلم‌هایی که می‌بینن و موزیک هایی که گوش می‌دن، می‌شه پیدا کرد و طبق همین قانون نانوشته می‌خوام سعی کنم ایـــن زیر خودم رو بیشتر پیدا کنم، وقتایی که گم می‌شم و یادم می‌ره دنیا هنوز قشنگی هاش رو داره، یادم بمونه روزی روزگاری چه چیزهایی رو خوندم و چه چیزهایی رو دیدم، یادم بمونه کی و چی بودم، کی و چی شدم و یادم بمونه چه چیزهایی برام جالب بودن…

توی منو سایت از بخش پروژه ها می‌تونید برخی از پروژه هایی که من تا باحال طراحی و اجرا کردم رو ببینید. بلاخره یکی از راه‌های بهتر شناختن آدما دیدن کارهاشون و محصولاتشونه… و اگر از هرکدوم خوشتون اومد و خواستید توشون باهم همکاری کنید بهم پیام بدید. همین دیگه، مراقب خودتون باشید ?

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *