شکست ناپذیر | ویلیام ارنست هنلی

«شکستناپذیر» یا Invictus شعری است از ویلیام ارنست هنلی که برای اولین بار در سال ۱۸۷۵ منتشر شد.ویلیام هنلی در سن ۱۲ سالگی و بر اثر سل استخوان یک پای خود را از زیر زانو از دست میدهد. با این وجود او تسلیم نمیشود و زندگی فعالی را در پیش میگیرد تا جایی که ورود به دانشگاه آکسفورد تنها یکی از موفقیتهای او را تشکیل میدهد.
متن شعر
در فراسوی این شب تیره که مرا دربرگرفته به سیاهی مغاکی میام دو قطب
برای روح شکستناپذیر خود سپاسگزار خدایانم
در شرایط طاقتفرسا و در فرود چنگال شرایط نه پا پس کشیدهام و نه بلند گریستهام
زیر پتک سرنوشت، سرم گرچه خونین اما قد برافراشته ام
فراتر از این مکان خشم و اشک نیست جز هالهای از وحشت سایهها
و با وجود گذر سالهای زندگی در من اثری از ترس و وحشت نیست
این گذرگاه تنگ و تاریک و پیامدهای تقدیر را واهمهای نیست
من ارباب سرشت و سرنوشت خویشم
من ناخدای روح خویشم
ویلیام ارنست هنلی
Out of the night that covers me, Black as the pit from pole to pole,
I thank whatever gods may be For my unconquerable soul.
In the fell clutch of circumstance
I have not winced nor cried aloud.
Under the bludgeonings of chance
My head is bloody, but unbowed.
Beyond this place of wrath and tears
Looms but the Horror of the shade,
And yet the menace of the years Finds and shall find me unafraid.
It matters not how strait the gate, How charged with punishments the scroll,
I am the master of my fate,
I am the captain of my soul.