در خانه مُردن.

آدم

 خوبه

 توی خونه‌اش بمیره…

نه وسط یه نبرد که نه شروعش دست خودش بود، نه پایانش. 

بین دیوارایی که صدای گریه و خنده‌هاشو شنیدن؛ نه توی آسانسورِ یه برجِ غریبه، که حتی نگهبانش نمی‌دونه اسم کوچیکش چیه.

وقتی آخرین چیزی که دیده عکس عزیزش رو دیوار بوده، نه نور ماشین جلویی تو بزرگراه.

تو تختی که بوی خودش رو می‌ده، نه بوی استریل الکل و نشت ادرار.

جایی که توش به خودش اجازه داده باشه خودش باشه، نه جایی که نقش بازی می‌کنه، میونه‌ی راهی که بهش تعلق نداشت، اما مجبور شد تا تهش بره.

آدم

 خوبه

 توی خونه‌اش بمیره…

چون اونجا حتی مرگ هم، لباس مهمونی تَـن می‌کنه؛ بیرون، مرگ با چکمه میاد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *