سریال تفکیک | Severance
چی میشود اگر بشه خاطرات ذهن کارمندان یک شرکت رو از زندگی واقعی کنترل و جداسازی کرد؟ این ایده جذاب سریال تفکیک سازی (Severance) است؛
خلاصه داستان منتشر شده از سریال Severance به این شرح است:
«صنایع لومن از یک فرایند پزشکی تفکیکسازی و جداسازی استفاده میکند. این فرایند پزشکی خاطرات غیرکاری برخی از کارمندان این شرکت را از خاطرات کاریشان جدا میکند. دراینمیان، فردی به نام مارک وجود دارد که تیمی از کارمندان این شرکت را مدیریت میکند. همه چیز خیلی خوب در حال پیش رفتن است، تا اینکه یک همکار مرموز سر و کلهاش در دنیای خارج از کار پیدا میشود؛ اتفاقی که کم کم مسیر را برای کشف حقایق درباره شغل و محیط کاری آنها، هموار میکند.»
در ادامه تیتراژ سریال رو براتون میذارم که بنظرم خیلی جذاب بود و ارزش چند ده بار نگاه کردن رو داره:
(نکته: ویدئو از یوتیوب لینک شده)
سکانس ابتدایی سریال تفکیک در اتاقی آغاز میشود که زنی در آن بیهوش روی میز افتاده است؛ اما مدت زیادی طول نمیکشد که به هوش میآید و طبق معمول هیچ ایدهای از اینکه کجاست، ندارد. اما به ناگهان صدایی پخش میشود و سؤالهایی را بهصورت مداوم از او میپرسد؛ سؤالهایی که این زن، هیچ ایدهای از پاسخ آنها ندارد…
اولین دیالوگ فیلم: تو کی هستی؟ | ?How Are You
انگار که هیچ چیزی از هویت خود نمیداند. سکانس بعد در فضایی بسیار سرد آغاز میشود که در بخشهای زیادی از آن، برف روی زمین نشسته است. مردی را میبینیم که در ماشین خود در حال گریه کردن است. با اینکه هیچ شناختی از او نداریم، اما عمق غم او باعث میشود که ناخودآگاه با او همدردی کنیم؛
اما گریههای او ناگهان تمام میشود، او به سمت شرکت میرود، وسایل شخصیاش را در کشوی خود میگذارد و وسایل دیگری را برمیدارد، از نگهبان عبور میکند و وارد آسانسور میشود. در همین صحنه اتفاق عجیبی رخ میدهد که دقت و توجه مخاطب را برمیانگیزد. در عرض چند ثانیه، نوع ایستادن و مدل نگاه کردن شخصیت جلوی دوربین یا همان آدام اسکات تغییر میکند. تقریبا تا اواسط قسمت اول اصلا مشخص نیست که چه اتفاقی در حال رخ دادن است و سریال چه چیزی را میخواهد بگوید. در ظاهر، شخصیتهای داستان یک سری کارمند هستند که در شرکتی بسیار تمیز، شستهرفته، بسیار ساده و البته با فضایی سرد و بیروح کار میکنند.
ارتقاء پیدا کردنِ مارک یا همان آدام اسکات باعث آشناییاش با همان زنِ سکانس اول میشود؛ کسی که یکی از کارمندان جدید محسوب میشود و قرار است خیلی زود کارش را آغاز کند. قانون به این شکل است که اگر فرد داخل اتاق، سه بار درخواست آزادیاش را بکند، میتواند از آنجا برود؛ اما اینطور به نظر میرسد که خارج شدن از این شرکت غیرممکن است. بعد از تلاشهای بسیار، شرکت فیلمی را از گذشته، به این زن نشان میدهند. از این لحظات است که کم کم ماجرا برای ما آشکار میشود. قضیه از این قرار است که کارمندان به خواستهی خودشان، به استخدام این شرکت درمیآیند و وارد فرایند تفکیکسازی میشوند.
تفکیکسازی به این شکل صورت میگیرد که بعد از رضایتنامهی شفاهی، بهواسطهی یک عمل، تراشهای در مغز افراد کار گذاشته میشود. این تراشه میتواند خاطرات را از هم تفکیک کند؛ به این شکل که در محیط کار، خاطرات شخصی فراموش میشوند و در محیط خارج از کار، خاطراتِ کاری. بهعنوان مثال، مارک که همسر خود را از دست داده، این کار را انتخاب میکند تا بتواند حداقل به مدت ۸ ساعت خاطرات همسر خود را فراموش کند. اما بعدها مشخص میشود که ظاهرا فراموش کرده اما غم او همچنان در ذهن و وجودش حک شده است. فراموش کردن خاطرات در حدی است که آنها هیچ خلاء خاصی را احساس نمیکنند؛ حتی همکاران خود را هم که خارج از محیط کار میبینند، اصلا حس آشنایی هم ندارند.
در ادامه تریلر رسمی سریال رو براتون میذارم؛