می‌خواهم در استحاله‌ی ابدی باشم

من آدم هايي بسيار بوده‌َم، اكنون مي خواهم خودم باشم؛ مي خواهم براي خودم كسي باشم…

“می خواهم در استحاله ی ابدی باشم، می‌خواهم همیشه یک شکل نیندیشم، بزنم زیر حرف دیروزم”

می‌خواهم عاشق شوم و بفهمم که عشق چیست؟ و به خودشناسی برسم که بدانم خودم کیستم؟ که قدرت های برتر از خود را به چالش بِکشم.

می‌خواهم لحظه‌ای خود را مرکز جهان تصور کنم، مرکزیتی که با بستن چشم‌هایش، جهان را می‌کُشد، سپس با گشایش آن جهان خود را می‌سازد.

می‌خواهم تمام دی‌ان‌ای موجود در مغزاستخوان‌م را بتراشم و بسوزانم و از آنچه ماند ذهنی بسازم، خلاق. نفس‌ی بسازم شجاع. و قلبی بسازم فرمان‌ده و خود سرباز آن‌ها شوم.

می‌خواهم بر روی شیشه عینک‌م، فیلتری نصب کنم که زیر زیبایی‌ها خط بکشد و نازیبایی‌ها را شطرنجی کند.

می‌خواهم یاد بگیرم مهربانی بدون چشم داشت را، شادی بدون وسیله را و زندگی بدون ترس را.

آری من می‌خواهم در استحاله‌ی ابدی باشم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *