به یاد بیار که خواهی مرد!

به یاد بیار که خواهی مرد

در روم باستان و دوران قبل از میلاد مسیح، وقتی فرماندهان بزرگ جنگی در نبردهای مهم و استراتژیک پیروز می‌شدند، برای آنها جشن فتح برگزار می‌کردند.

کالسکه‌ای طلااندود آماده می‌کردند و در تمام شهر می‌گرداندند و مردم کنار معابر برای فرمانده فریاد شادمانی و سپاس سر می‌دادند.

در جلوی کالسکه‌ی فرمانده، سربازان راه می‌رفتند و در پشت آن بردگان حرکت می‌کردند. نخستین پارچه نویسی‌ها در تظاهرات‌های تاریخ را از این دوران به خاطر داریم. بردگان، گروه گروه، پلاکاردهایی را در دست می‌گرفتند که روی آنها، نام سرزمین‌هایی که فرمانده تا آن لحظه فتح کرده بود نوشته شده بود.

این مراسم گاه یک روز تمام به طول می‌انجامید تا نهایتاً با قراردادن تاجی از طلا بر سر فرمانده به پایان برسد.

تاجی که معمولاً تمام حفره‌هایش با مروارید پُر می‌شد.

همواره دو نفر سوار کالسکه دیده می‌شدند. نفر اول همان فرمانده‌ پیروز بود و نفر دوم یک برده.

وظیفه‌ی برده این بود که در تمام مدت مراسم و حرکت در شهر، همزمان که یک گوش فرمانده از فریاد تشویق مردم پر بود، در گوش دیگرش زمزمه کند: Memento mori.

جمله‌ای که شاید در طول مراسم، هزاران بار تکرار می‌شد.

معنای آن جمله چنین است: به خاطر داشته باش که تو هم خواهی مُرد.

هیچی بدتر از این نیست که بمیریم‌
و زندگی نکرده باشیم!‌‌


این سکه یکی از ۸ سکه‌ی معروف رواقیونه که هر کدوم از این سکه‌ها یک قانون و یا مَنِش زندگی رواقیون رو بیان می‌کنه.‌

روی این سکه، تصویری از جمجمه‌ست که نماد مرگه.
تصویری از یک ساعت شنی، که نماد زمانه.
و یک شاخه گل لاله یا گل سرخ که نماد زندگیه.‌‌

Memnto Mori

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *