زمستان، فیلم، رستاخیز و چند موضوع بی ربط دیگر

موضوع اول: زمستان

این زمستون قطعا سردترین زمستون چندسال اخیره؛ من از سال 1391 که توی مرزبانی تایباد خدمت میکردم، چنین سرمایی رو تجربه نکرده بودم؛

یادمه اونجا اینقدر سرد بود که دو دست بادگیر و یک پانچو هم نمیتونست کمکی کنه و باید در حین پست دادن یک پارت کششی و چندتا آسانا هم میزدی که گرم بمونی.

اما خب اگر یک روز یک جایی ازم بپرسن فصل مورد علاقه ت چیه؟ من بازهم میگم زمستون، به 4 تا دلیل:

  • 1- اول اینکه بنظرمن سه تا فصل دیگه روی هم دیگه اندازه زمستون تغییرات در طبیعت و جغرافیا ایجاد نمی‌کنن
  • 2- پوشیدن لباسای زمستونیم
  • 3- برف

موضوع دوم: فیلم و کتاب

با یکی از دوستام رفتیم کتابفروشی چندتا کتاب بخریم، ازم پرسید از کتاب خوندن بیشتر چیزی یاد گرفتم یا از فیلم دیدن؟

بهش گفتم از هردو به یک اندازه چیزی یاد گرفتم و هر دو مدیوم تاثیر زیادی در شکل گیری شخصبت من داشتن اما کفه ترازو بنظرم به سمت سینما چرب تره.

گفت پس یعنی میگی به شاخص مطالعه کشور باید ساعت فیلم دیدن ملت رو هم اضافه کنیم ؟

گفتم اولا شاخص مطالعه کشور سالهاس به روز نشده و خب اصلا از وقتی پلتفرم های دیجیتالی و کتاب صوتی ها اومدن اندازه گیری میزان مطالعه پیچیده می‌شه؛ این شاخصی هم که چندساله بین مردم نقل میشه از دهه قبل به روز نشده. دوما، آره چرا که نه؟! نویسنده هایی در سینما هستند که تعداد منابع مطالعاتیشون چند ده برابر یک مولف کتابه.

موضوع سوم؛ روح بشریت

فکت: از سال1 تا 1700 میلادی جمعیت جمعیت متعادلی داشته و در 300 سال اخیر جمعیتش تقریبا 10 برابر رشد کرده.

یک تخمینی وجو داره که میگه شمار همهٔ انسان‌هایی که از زمان پیدایش انسان خردمند در حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار سال پیش تا به امروز بر روی زمین زیسته‌اند، ۱۱۷ میلیارد نفر برآورد شده‌است و هم‌اکنون بر روی کرهٔ زمین بیشتر از ۸ میلیارد تَن زندگی می‌کنند؛

اگر به این نظریه قائل باشیم که تمامی موجودات زنده یک روح واحد دارن، باید در نظر داشت که احتمالا اون روح اولیه تا بحال (در کمترین حالت) 117 میلیارد تکه شده.

موضوع چهارم: رستاخیز

اون روز داشتم فکر میکردم سرانجام اکانت هایی که توی یک پلتفرم میسازیم و کمی روشون فعالیت میکنیم (لاگ ایجاد میکنیم) و پاکشون میکنیم و یا فراموش، چیه؟

بعضی از اپ ها یک گزینه ایجاد کردن با این عنوان که ” اگرx مدت نبودید اکانت را پاک کن” (اما اونم فکرنکنم کارکنه) اما خب بیاید فرض کنیم زمان 100 سال رفته جلو و من و شما رفتیم مرحله بعد. کسی که اون زمان داره این محتوا رو میخونه، داره به افکار 100 سال قبل من دسترسی پیدا میکنه و منی که الان دارم مینویسم روی فردی که هنوز به وجود نیومده تاثیرگذار خواهم بود. همین مگه معنی رستاخیز نیست؟


پ.ن 1: در حالت ایده آل باید هر موضوع رو در نوشته جدا منتشر میکردم، اما دارم تمرین میکنم طولانی تر بنویسم، اینه که نتیجه اش شد این.

پ.ن 2: عکس کاور مربوط به پنجره اتاقمه و اون یادداشت ها مربوط به کارایی که باید انجام بدم و نباید انجام بدمه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *